طبع روان

روزی که از برای دو صد نعمت گزاف

صف بسته بود نوع بشر نزد رب دين

 

ما را به شعر و طبع روان گولمان زدند

الحق که بود ذات خدا، خير ماکرين

 

م. کرمی "خرّم"

تهران

آذر 98

 

پی نوشت:

و مکروا و مکر الله و الله خير الماکرين

شعری ناتمام ....

همان شبی که تو رفتی ز خانه، گل پژمرد

درون لانه قناری، غزل نخواند. افسرد

 

و قاب عکس تو کج شد ز ضجه های زمين

و خاطرات قشنگت، چنان مرا آزرد

 

که دفتری که برايت سروده بودم، سوخت

و طبع صاف و لطيفم شکست و هم تا خورد

 

م. کرمی "خرّم"

ايلام

آذر 1398